سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
مردم از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشوند
جعفر بلوری در کیهان نوشت:
دادن وعدههای «آنچنانی» و «نشدنی» برای جمعآوری آراء، همواره یکی از روشهای«آفتزای» مبارزات انتخاباتی، چه در کشور ما و چه در انتخابات سایر کشورها بوده است. «شاید» این روش، با سوءاستفاده از شرایط خاص حاکم بر آن کشور در کنار تاکتیکهای خاص رسانهای و کلامی، «جواب» داده و آراء عدهای را هم به سبد فرد ریخته باشد اما، به دلیل غیرمنطقی و غیرعقلانی بودن بسیاری از اینگونه وعدهها که به اصطلاح وعده «سرخرمن» نامیده میشود در نهایت، آتش آن دامن وعدهدهنده و مردم را، با هم خواهد گرفت. چنین وعدههایی نیز معمولا اقشار خاصی از جامعه را هدف میگیرند که بعضا فریب چنین حرکتهای عوامفریبانه و پوپولیستی را به راحتی میخورند.
وعده معروف 100 روزه، فقط یک نمونه از این وعدههای آنچنانی است که دود آن سرانجام، به چشم صاحبان آن رفت طوری که در ماههای آخر ریاست جمهوری مجبور شدند، دادن چنین وعدهای را مانند بسیاری از وعدههای دیگر از اساس تکذیب کنند! اما این وعده شاید، به دلیل همان«جواب دادن»، شاید هم به دلیل خالی بودن کارنامه وعده دهنده، مجددا و برای دور بعدی انتخابات تکرار شده است!
اما در همین چند روزی که فضا رسما انتخاباتی شده و مناظرهها تنور انتخابات را گرمتر کردهاند، برخی نامزدها به همراه جریانهای نزدیک به آنها به طور مرتب، دم از پوپولیستی بودن وعدههای رقبا زده و عملی شدن آنها را غیر ممکن اعلام میکنند.
تا اینجای کار مشکلی وجود ندارد؛ اما نکته اینجاست که، چنین برچسبهایی دقیقا از سوی همان کسانی به رقبا زده میشود که با وعدههای پوپولیستی و خلاف واقع، عوام را فریفتند، به قدرت رسیدند، به داشتههای ارزشمندی مثل هستهای و مسکن مهر و... چوب حراج زدند و در نهایت چوب آن را هم خود خوردند و هم مردم. این عده حتی پس از برگزاری انتخابات نیز دست از دادن چنین وعدههایی برنداشتهاند و مثلا در مقطعی که مجلس در حال بررسی برجام بود ادعا کردند: «روزی 100 تا 150 میلیون دلار هزینه تاخیر در اجرای برجام خواهد بود.»(!) تا بدین ترتیب افکار عمومی را با این وعده که در صورت اجرای برجام روزانه 150 میلیون دلار به جیب ملت خواهد رفت، بفریبند. با این حساب امروز با گذشت حدود یک سال و 4 ماه از اجرایی شدن برجام میبایست چیزی نزدیک 73 میلیارد دلار از اجرای برجام به جیب ملت واریز شده باشد!
از این حرفها و شعارهای پوپولیستی در 4 سال گذشته بسیار زیاد مطرح شده و هنوز هم مطرح میشوند. در اینجا فقط به گوشه کوچکی از آنها اشاره میشود:
- دولت تدبیر و امید نخواهد گذاشت این همه جوان بیکار در مقابل خانواده و فرزندان شرمنده باشند.
- در ماههای ابتدای آغاز به کار دولت «تدبیر و امید» موانع از سر راه تولید برداشته میشود.
- در کنار هدایت نقدینگی به سمت تولید باید با فساد و رانتخواری مبارزه کنیم چرا که بدون آن تولید رونق نخواهد یافت.
- شعار من «نجات اقتصاد ایران» است. برنامه اقتصادی من حل معضل اشتغال به خصوص برای تحصیلکردههاست.
- روی آوردن به مسیر واردات بزرگترین بیعدالتی است. یعنی عدالت این است که در شرایط فشار دشمن ما بتوانیم در داخل به تولید کمک کنیم، فضا را بهبود ببخشیم، تولید داخل را افزایش دهیم و از مقدار واردات بکاهیم.
- کلید من، کلید تدبیر است و هر قفلی را باز میکند و تمام مشکلات قابل حل است و برای آنها برنامه دارم.
- در برنامه من علاوه بر برنامههای میانمدت برای حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاست خارجی و امور فرهنگی، برنامه کوتاهمدت یک ماهه و 100 روزه وجود دارد. ما میتوانیم در یک زمان کوتاه تحول اقتصادی در کشور به وجود آوریم و در آن تحول اقتصادی با ایجاد یک دوره تنفس به کارخانهها و مراکز تولیدی که مشکل دارند این معضلات را حل کنیم.
- چنان رونقی به اقتصاد بدهیم و آنچنان مردم را از درآمد سرشار کنیم که نیازی به 45 هزار تومان پول یارانه نداشته باشند.
- همه تحریمهای مالی و بانکی و حتی نظامی و موشکی در روز اجرای توافق یکجا برداشته خواهد شد.
- اگر میخواهید ریال ایرانی به جای اول خود و گذرنامه ایرانی به احترام خود برگردد، پای صندوق آراء بشتابید
-در سال 10 میلیون توریست میآورم و 4 میلیون شغل ایجاد میکنم.
زدن رقبا با چوب «پوپولیست» آن هم از سوی پوپولیست جماعت، میتواند دلایل مهمی داشته باشد. اعتقاد و ایمان به شعار «ما نمیتوانیم» یکی از این دلایل است. اگر دلیل بر زمین ماندن بخشی از این همه وعده «پوپولیستی بودن» آنها بدانیم، قطعا بخش عمدهای از این وعدهها به دلیل داشتن همین باور«ما نمیتوانیم» است. این که چرا به وعدههای رقبا حمله میکنند و وعدههای شدنی حریف را هم، «ناشدنی» جا میزنند هم، ریشه در باور همین عوامفریبانی دارد که در این دور از انتخابات با ژست مبارزه با پوپولیست به میدان آمدهاند.
ماجرا اما به همینجا ختم نمیشود. این عده در کنار وعدههای داده شده رقبا، وعدههای «عملی شده» آنها را نیز از حمله خود بینصیب نگذاشته و برخی از آنها مثل مسکن مهر را «ویران» کردهاند، بدون این که خود جایگزینی برای آن داشته باشند. مسکن مهر با تمام اشکالاتش، هزاران «مستاجر» را «صاحب خانه» کرد اما، این عده با «مزخرف» خواندن آن، از هیچ تلاشی برای «شکست خورده» جا زدن این طرح دریغ نکردند. «کلمه» مسکن اجتماعی را جایگزین «طرح عملیاتی شده» مسکن مهر کردند، بدون آن که حتی یک ماکت از «مسکن اجتماعی» که وعده آن را داده بودند، ارائه کنند، ساخت و ساز آن پیشکش!
در این بین اگر طرحی هم آنقدر بزرگ و موفق بود که نمیشد روی آن برچسب «مزخرف» زد، با گرفتن چند عکس یادگاری و افزودن کلمه «رسمی» به کلمه «افتتاح» سعی در مصادره آن کردند.
همانطور که اشاره شد، تبعات روی کار آمدن با وعدههای پوپولیستی و عوامفریبانه علاوه بر مردم در نهایت، دامن وعده دهنده را هم خواهد گرفت. «دستاوردسازی» هم دقیقا در چنین فضایی است که رونق میگیرد آن هم روی کاغذ و فضای مجازی. امروز روی کاغذ تحریمها لغو شده، رکود از بین رفته، میلیونها شغل ایجاد شده، تورم از کشور رخت بربسته، کارخانهها رونق گرفته، اموال بلوکه شده کشورمان آزاد شده و ...
کارنامه که خالی شد، وعدههایی که قبلا خود آن را «غیر عقلانی» خواندهایم را تکرار خواهیم کرد، حمله به وعدههای عملی شده و نشده رقبا را در دستور کار قرار خواهیم داد، همه غیر از خود را پوپولیست معرفی خواهیم کرد، با پروژههایی که دیگران ساختهاند، عکس یادگاری خواهیم گرفت و از همه مهمتر، با دستاوردسازی در شبکههای مجازی آن هم با پول بیتالمال، سعی در استفاده از روشهای پوپولیستی و عوامفریبی خواهیم داشت، غافل از این که مردم عاقلند و عاقل هم از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
به «دولتِ نمیشود» نمیشود اعتماد کرد
حسین قدیانی در وطنامروز نوشت:
دولتی که رئیس آن، خودش میگوید «نمیشود، نداریم، نمیتوانیم» لاجرم توقع رأی دوباره از مردم هم نباید داشته باشد! اگر بنا به گفته خود حسن روحانی، «مشکلات کشور، ظرف 100 سال هم حل نمیشود»، پس کدام اعتماد مجدد به رئیس دولت حرف؟! و دولت آیه یأس؟! و دولت خلف وعده؟! و دولت تبعیض؟! و دولت رکود؟! و دولت فیشهای نجومی؟! و دولت ضد مردم؟! و دولت اهانت؟! و دولت تهمت؟! و دولت دروغ؟! اگر دولت موسوم به اعتدال، «دولتِ نمیشود» است، پس رأی هم نمیشود به او داد، چرا که باز هم نخواهد شد! حتی ظرف 100 سال! آقای روحانی تمنای کدام رأی از مردم دارد، وقتی بنا به اعتراف خودش، 40 سال یا حتی 100 سال هم، زمانی کافی برای حل مشکلات کشور نیست؟! شگفتا! نامزدی که 4 سال پیش در چنین روزهایی به ما «کلید» نشان داد، اینک بدل شده به «نماد قفل»! فیالمثل، برجام قرار بود بعد از آن همه امتیاز بزرگ به دشمن، سایه شوم تحریم را از سر ملت بردارد؛ برداشت؟! حسن روحانی و شرکا، توافق خود را «فتحالفتوح» نامیدند، «آفتاب تابان» نامیدند، «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» نامیدند، حتی «نوزاد» هم نامیدند اما چه سود از این همه نام، از این همه حرف، از این همه حرافی و از این همه لفاظی، وقتی در عوض آن همه امتیاز دادهشده، نتوانستیم امتیاز لازم را از دشمن بگیریم و بهزعم آقای روحانی؛ شاهد لغو همه تحریمها در همان روز اجرای توافق باشیم؟! سایه شوم جنگ را که شهدا و رزمندگان و زلالترین جگرگوشههای این ملت، از سر کشور دور کرده بودند و همچنان هم دور نگه داشتهاند، جماعت قرار بود سایه شوم تحریم را از سر کشور بردارند! و اصلا و اساسا با همین هدف، راهی مذاکره با دشمن شدند! حالا اما در بزرگترین دروغ ممکن، مدعی هستند برجام، هدفی غیر از لغو تحریمها داشت! گویا عادت شده برایشان سخن ناراست که چشم در چشم ملت میدوزند و میگویند «من وعده 100 روزه ندادم!» سلمنا! این را فرض میکنیم وعده ندادی! 4 سال را بگو چه کردهای؟! جواب را نگاه کن! «100 سال هم مشکلات حل نمیشود!» پس به «دولت نمیشود» نمیشود اعتماد مجدد کرد! اگر دولت مستقر، خودش اصرار دارد بگوید «ندارم، نمیشود، نیست، حسش نیست، نمیتوانیم، این کار از عهده ما خارج است، مشکلات باقی خواهد ماند، اراده حل معضلات را ندارم»، پس لطف کند و تمنای رأی دوباره از مردم نداشته باشد! طرفه حکایت اینجاست که به اعتبار سخن دوست و دشمن، مهمترین معضل فعلی اقتصاد مملکت، «رکود» است، آنوقت حسن روحانی چشم میدوزد به چشم مردم و مدعی میشود «رکود نداریم»! از همین روزنامه ما، تا کیهان و سایر رسانههای انقلابی، تا روزنامههای زنجیرهای، تا فضای مجازی، تا سخن توده مردم در هر کوی و برزن و هر کوچه و بازار، همه از رکود و بیکاری و عدم تولید، گلههای بلندبالا دارند، آنوقت رئیسجمهور مملکت معتقد است «رکود نداریم»! آیا میتوان به کسی که اصلا و اساسا معضل را نمیبیند، اعتماد مجدد کرد؟! به کدام دلیل، کاری ندارم؛ بنا به هر دلیل، رئیس فعلی قوه مجریه، منکر وجود رکود در کشور است! آیا به کسی که بزرگترین معضل حال حاضر اقتصاد کشور را، از بیخ و بن انکار میکند، باز هم میتوان اعتماد کرد؟! 4 سال دیگر که هیچ، 100 سال دیگر هم آقای روحانی، رئیس قوه مجریه باشد، دریغ از معرفی فقط یک مدیر نجومی به دستگاه قضا! چرا که از نظر این دولت، مدیری با دریافتی ماهی 100 میلیون و بیشتر، «ذخیره و امانتدار» است! و این همان دولتی است که در شب واریز یارانه به مردم، عزا میگیرد! این «عزا» اما باورم هست که استعاره از عزای بزرگتری است! اصولا هر جا سخن از «کار برای مردم» است، «دولت حرف» عزا میگیرد! و از ورای همین عزاداری است که آقایان، حتی فرصت 100 ساله را هم کافی نمیدانند که احیانا از مشکلات، چیزی کم کنند! به جمله درست آقای قالیباف، شرحی بزنم؛ این ملت اگر، عمر نوح و صبر ایوب هم میداشت، وقتی چشم آقای روحانی، اصلا و اساسا رکود را نمیبیند، چه سود؟!
خون چند تن دیگر از فرزندان ایران در یکی از نقاط صفر مرزی کشورمان به دست تروریست های جنایتکار بر زمین ریخته شد.
این اولین باری نیست که اشرار و تروریست های خون ریز، بر دل و جان ایران و ایرانی داغ می گذارند، جنایت چهارشنبه گذشته این آدم کشان در مرز میرجاوه که به شهادت 9 یا 10 نفر (براساس اخبار منتشر شده) از مرزبانان عزیز و غیور کشورمان منجر شد بار دیگر نشان داد دشمنان این ملک و ملت هیچ گاه از دشمنی دست برنمی دارند و همواره مترصد کوچک ترین فرصت و یا کمترین غفلتی هستند تا از هر جا که می توانند به این ملت و مملکت ضربه بزنند بنابراین هیچ یک از آحاد مردم و خصوصا مسئولان نباید لحظه ای گمان برند که دشمنان ایران به خواب رفته اند یا دست از دشمنی و دسیسه هایشان برداشته اند، حادثه جانگداز شهادت چند تن از دلاور مرزبانان ایران دیگر بار، این حقیر نگارنده را بر آن داشت که نکاتی چند را متذکر شود.
1 – براساس خبرهای رسمی منتشر شده، تروریست های جنایتکار با سلاح های دوربرد و از داخل خاک پاکستان در مرز میرجاوه، مرزبانان کشور ما را با گرینف به رگبار بسته اند و پس از ارتکاب این جنایت به پوشش جنگلی منطقه در خاک پاکستان گریخته اند، از آن جا که این اولین باری نیست که چنین اقداماتی علیه کشورمان از داخل خاک پاکستان انجام می شود، اولا باید دولت مردان و سیاستمداران و مرزبانی و نیروهای نظامی پاکستان هرچه سریع تر هم تعهد بدهند که اقدامات جدی، عملی و موثر برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی انجام می دهند و هم به طور رسمی اعلام کنند نیروهای ایران حق دارند برای تعقیب و یا جلوگیری از نفوذ و ضربه زدن تروریست ها اقدامات لازم را در خاک پاکستان انجام دهند.
2 – دستگاه دیپلماسی کشورمان هر چه سریع تر باید اقدامات دیپلماتیک جدی تر و موثری را برای پایان دادن به چنین عملیات تروریستی از داخل خاک پاکستان علیه کشورمان انجام دهند و گزارش این اقدامات را به مردم ارائه کنند.
3 – دولتمردان و سیاستمداران پاکستان علاوه بر عذرخواهی رسمی از کشورمان و تلاش موثر برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی باید عزم خود را جزم کنند تا حداقل مناطق مرزی مشترکشان با ایران را از لوث وجود تروریست ها پاک کنند و بیش از این اجازه ندهند پاکستان مامن و پناهگاهی برای تروریست های جنایتکار باشد.
4 – مرزبانی ها و نیروهای نظامی ایران و پاکستان باید آمادگی و هماهنگی های موثری برای جلوگیری از تکرار چنین حوادث تلخی داشته باشند.
5 – برخی خبرها از غافلگیر شدن و کمین خوردن مرزبانان کشورمان در مرز میرجاوه بین میل مرزی 99 و میل 100 به هنگام تعویض پست حکایت می کند، اگر این خبر صحت داشته باشد که بعید هم نیست این واقعیت روشن تر می شود که اولا برای حفظ امنیت هر چه بیشتر مرزهای کشورمان علاوه بر نیروهای بیشتر و کارآزموده و با تجربه، همچنان نیازمند تجهیزات و امکانات مدرن و پیشرفته هستیم که باید دولت و مجلس تامین تجهیزات پیشرفته مرزبانی را در اولویت قرار دهند و ثانیا فرماندهی نیروهای مرزبانی نیز باید به هوش تر، دقیق تر و موثرتر عمل کند تا خون جوانان غیور مرزبان کشورمان به این راحتی به دست تروریست های تکفیری جنایتکار و اشرار بر زمین ریخته نشود خصوصا در این مقطع حساس که زمزمه ها و بلکه نشانه هایی از همدستی و همکاری منافقین با اشرار حس می شود.
6 – ساعتی پس از ریخته شدن خون تعدادی از مرزبانان کشورمان، گروه تروریستی تکفیری جیش الظلم، این جنایت را برعهده گرفت، با این وصف آیا هنوز وقت آن نرسیده که نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی با هماهنگی بیشتر ته مانده ها و پس مانده های این گروه و شجره خبیثه ملعونه را بخشکانند و بسوزانند.
7 – شاید بد نباشد و اساسا لازم باشد که تنی چند از اقوام و خویشان و فرزندان مسئولان هم به عنوان نیروهای کادر یا وظیفه در نقاط صفر مرزی مثل فرزندان مردم عادی بی رانت و پارتی، مدتی خدمت کنند آن وقت شاید توجه مسئولان به مرزنشینان بیشتر شود و حساسیت مسئله بسیار مهم و حیاتی مرز و مرزبانی و مرزبانان در تصمیم سازی و برنامه ریزی ها و تخصیص بودجه هایشان نمود اساسی پیدا کند. آخر مگر می توان نابرخورداری برخی پاسگاه ها و برج های مراقبت مرزی را حتی از برخی امکانات اولیه بهداشتی نادیده گرفت؟! مسئولان و آحاد مردم باید باور کنند که اگر امنیت نباشد هیچ نخواهیم داشت نه عزت، نه استقلال، نه عافیت و سلامت و نه پیشرفت، پس باید قدر امنیت کم نظیر و قدر تامین کنندگان و حافظان امنیت کشورمان را بدانیم و هر چه موثرتر یاری شان کنیم.
8 – از برخی رسانه ها باید گله کرد که چرا آن گونه که لازم است نه انتشار خبر این حادثه جانگداز را جزو اولویت های خود قرار دادند و نه به تحلیل این حادثه پرداختند، برخی رسانه هایی که اگر بر یک فوتبالیست یا بازیگر یا سیاستمدار و یا ... کسالتی عارض شود خبر پشت خبر می زنند و تیتر پشت تیتر و عکس پشت عکس در صورتی که رکن اساسی پابرجایی و استقلال و عزت هر کشوری و بودن و حیات و فعالیت هر مهندس و دکتر و استاد دانشگاه و طلبه و نویسنده و شاعر و وزیر و وکیل و هنرمند و بازیگر و آحاد مردم، امنیت است همان امنیتی که چند روز پیش خون آن مرزبان دلاور با سه فرزند منتظر در خانه به خاطرش بر زمین ریخته شد، همان امنیتی که خون آن دلاور مرزبانی که تازه چند ماه از ازدواجش گذشته بود ریخته شد همان امنیتی که خون سربازان وظیفه ای که پدران و مادرانشان چشم به راهشان بودند، درخت تناور امنیت این مملکت را آبیاری کرد.
پس مبادا که مسئولان به هر دلیلی از جمله درگیر شدن با انتخابات و تبلیغات از خون های ریخته شده به پای استقلال و عزت و امنیت کشور فراموش کنند، مبادا!!
دوگانه جنگ و صلح و عبرتی که باید گرفت
عباس حاجینجاری در جوان نوشت:
جنگنمایی و خط ایجاد ارعاب در مردم برای کسب رأی در انتخابات دوازدهم این روزها به محور اصلی گفتمانی و فضاسازی طیفی از فعالان سیاسی داخل و رسانههای ضد انقلاب و بیگانه تبدیل شده و آنها این عرصه را بستری یافتهاند تا مردم ایران را تحقیر و ترسو معرفی و به تبع آن اهداف خود را برای زمینهسازی جهت تحمیل برجامهای بعدی دنبال کنند. توصیه به تسلیم البته در گذشته نیز در کارنامه این طیف سیاسی ثبت شده است، زمانی که امریکاییها بعد از حمله به افغانستان، به ظاهر توانسته بودند بر این کشور جنگ زده و فقیر مسلط شوند، بوش رئیسجمهور وقت امریکا، هدف بعدی حمله امریکاییها را ایران اعلام کرده و ایران را به همراه عراق و کره شمالی محور شرارت نامیده بود که باید منتظر حملات قریبالوقوع نظامیان امریکا باشند، در همان زمان فعالان مرتبط با همین طیف سیاسی که در مجلس ششم اکثریت داشته ظاهراً ترس از دشمن جزو خصیصه ذاتی آنها شده است، با نوشتن نامهای با 127 امضا به مقام معظم رهبری به ایشان توصیه کرده بودند که جام زهر رابطه با امریکا را سر کشیده و در برابرش تسلیم شوند.
اکنون که ترامپ رئیس جمهور امریکا به شکست در افغانستان و عراق به رغم 6هزار میلیارد دلار هزینه اعتراف و ایران را پیروز این میدانها معرفی میکند بهتر میتوان ثمرات ایستادگی و مقاومت ایران و عدم توجه به توصیههای ذلتآمیز در آن زمان را درک کرد. ملت ایران در طی چهاردهه بعد از پیروزی انقلاب بارها ثمرات ایستادگی و مقاومت را تجربه کرده و البته هر زمان که مسئولان وقت در برابر دشمنان کوتاه آمدند نتایج تلخ آن را چشیدند. در زمینه رفتارشناسی امریکاییها در تهدید کشورها مقایسه دو الگوی سوریه و کره شمالی قابل توجه است، در مورد سوریه زمانی که آنها احساس کردند که این کشور قادر به پاسخگویی به تهدیدات آنها نیست، به سمت پایگاه الشعیرات موشکپرانی کردند و البته در همان زمان هم تصریح کردند که هدف از این حملات ارسال پیام به برخی از کشورهای منطقه است، اما در مورد کره شمالی وقتی آمادگی این کشور را در پاسخگویی به تهدیدات امریکا احساس کردند، عقب نشستند...
اما در مورد ایران تأکید مکرر مقامات امریکا بر اینکه یکی از اهداف حمله به سوریه پیام به ایران است، مشخص میکند که از منظر آنها مسائلی نظیر هستهای بهانهای بیش نیست، بلکه همانطور که ترامپ تأکید کرد هدف آن است که ایران با امریکا باشد و مانند دیگر کشورهای مفلوک منطقه سلطه آنان را بپذیرد. مؤید این امر نیز سخنان خانم راس لتینین رئیس کمیته روابط خارجی سنای امریکاست که ماه گذشته در جلسه استماع کمیته روابط خارجی مجلس این کشور گفته بود امریکا تحریمهای فلج کننده را علیه ایران اعمال خواهد کرد تا همانگونه که ایران برجام هستهای را پذیرفت، برجام موشکی را نیز پذیرفته و روند تقویت توان موشکی خود را متوقف کرده یا دست از حمایت از نیروهای مقاومت در منطقه بردارد. اما در داخل اهداف این جنگنمایی و آن هم در آستانه انتخابات را در چند بعد میتوان فهرست کرد.
1- دولت یازدهم بهرغم وعده و وعیدها، اکنون در روزهای پایانی کار خود با یک سؤال بزرگ در مورد نتایج برجام مواجه است و این امر به شدت به پایگاه اجتماعیاش لطمه وارد کرده است. تهدیدنمایی نسبت به وقوع جنگ، شاید بدترین برداشت از این توافق است، که متأسفانه بر آن اصرار میشود.
2- ناکارآمدی در دیگر عرصهها و رهایی از پاسخگویی به مطالبات معیشتی و اقتصادی مردم بهرغم فهرست بلند وعدههایی که در آستانه انتخابات 92 داده شده بود، عامل دیگری است که مشاوران در بهرهگیری از دوگانه «جنگ و صلح» برای جبران ناکارآمدی روی آوردهاند.
3- پیامد منفی دیگر این سناریو طمعورزی دشمنان و مصمم ساختن آنها در تشدید فشارهاست، نکتهای که پس از تهدیدات اخیر امریکاییها، آقای ظریف وزیر امور خارجه ناچار به واکنش در برابر آن شد. او ضمن تأکید مجدد بر بدعهدی امریکاییها، با اشاره به اینکه ایران برای تمام سناریوهای ممکن آمادگی دارد، با اشاره به تجربه جنگ تحمیلی و مقاومت مردم ایران تصریح میکند که ایرانیان هرگز اجازه تکرار این تجارب تلخ و خسارات جبرانناپذیر و تحمیل جنگ ویرانگر دیگری را نخواهند داد و سامانه موشکی دفاعی جمهوری اسلامی ایران دقیقاً با همین هدف استقرار یافته و تقویت میشود.
مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان و کارکنان ارتش جمهوری اسلامی ایران به مناسبت روز ارتش، یکی از نقاط قوت مردم ایران را روحیه شجاعت و ایستادگی ملت در برابر تشرها و اخمهای ابرقدرتها دانسته و یادآور شدند که یکی از شگردهای قدرتهای متجاوز برای ترساندن ملتها و دولتها وادار کردن آنها به تأمین منافع نامشروع خود، تشر زدن و از خودبزرگنمایی نشان دادن است. ایشان تأکید کردند که برای یک کشور بدترین حالت آن است که مسئولان آن کشور از تشر دشمن بترسند، زیرا این کار در را به روی ورود متجاوز و تعرض او باز میکند. رهبر انقلاب خاطر نشان کردند که در اینکه امور کشور را باید با عقل، تدبیر و حکمت انجام داد، هیچ تردیدی وجود ندارد اما این تدبیر و حکمت باید همراه با شجاعت باشد، ترسیدن و دلهره از دشمن و تحت تأثیر قرار گرفتن اول بدبختی است، اگر کسی هم میخواهد بترسد، اشکالی ندارد، اما از طرف ملت و به حساب مردم نترسد، زیرا ملت ایران ایستاده است.
دولت یازدهم دولت حرف یا عمل؟
سید مسعود شهیدی در رسالت نوشت:
واقعیت انکارناپذیری که دوست و دشمن بر آن اتفاق نظر دارند این است که در این چهار سال هر چه در میدان سخن، شور و نشاط و تحرک و هنرمندی بوده، در میدان عمل ضعف و سستی و رکود و بی تحرکی مشاهده شده است. درفضای سخنرانی، وضع اقتصاد و تولید و کسب و کار عالی و درخشان بود، وضع اشتغال تحسین برانگیز بود، برجام هم مثل خورشید می درخشید و مثل ابر می بارید، تحریم ها و تهدیدها هم بالمرّه رفع شده بود، ولی در واقعیت، تحریم ها و تهدیدها و جسارت ها افزایش یافته بود، ثروت هایمان که قبلا بلوکه بود حالا مصادره می شد، افزایش جمعیت بیکاران، افزایش کارخانه های تعطیل شده، حجم عظیم طرح های عمرانی رها شده و خانه سازی های بر زمین مانده، تعداد زیاد کسب و کارهای ورشکسته و از رونق افتاده و میلیون ها پدر شرمگین از روی خانواده، هر انسان معمولی را هم به این آگاهی می رساند که در این چهار سال در صحنه عمل، سستی و بی کفایتی مزمن و بی سابقه وجود داشته است.
فاصله بین سخنرانی و عمل آن قدر زیاد است که حتی صدای هواداران آقای رئیس جمهور هم در آمده است ولی گویی آقای رئیس جمهور اصلا گوش شان به این حرف ها بدهکار نیست و حتی در چنین شرایط بحرانی باز هم به جای اقدام و عمل چاره ساز و مؤثر، با تکیه بر فن بیان، تمام تقصیرها را متوجه دولت چهار سال قبل دانسته، مصادیقی را هم به عنوان شاهد سخن بیان می کند و در سخنرانی، دولت را، موفق ترین، کارآمد ترین و پاک ترین دولت ها معرفی می کند. وقتی سر و صدای حقوق های نجومی بلند شد و خبرها آن قدر تکان دهنده و غیر منتظره بود که حتی هواداران دولت هم زبان به اعتراض گشودند، رئیس جمهور که با اعتراض گسترده مواجه بود باز هم با حرّافی راهی برای فرار از اقدام و عمل پیش گرفت، ابتدا با صدور یک بیانیه انقلابی، خود را قهرمان صف اول مبارزه با حقوق های نجومی معرفی و بی محابا دستور قاطعانه عزل مدیران و استرداد اموال را صادر کرد. همه گفتند عنقریب است که دولت دست دزدها را از بیت المال کوتاه کند، اما ماه ها
بدون اقدام و عمل گذشت و جز جلسه و سخنرانی هیچ قدم مؤثری از دولت مشاهده نشد. به تدریج معلوم شد حقوق های صدمیلیونی و پاداش ها و وام های میلیاردی همه با اطلاع دولت و با مجوز دولت بوده است. وعده رئیس جمهور برای برخورد قاطع با نجومی بگیران نهایتا به این نقطه منتهی شد که نه تنها یک نفر از سوی دولت به دادگاه معرفی نشد، بلکه به مردم گزارش داده شد که خلافی صورت نگرفته، و نجومی خواران، ذخیره های انقلاب بوده اند و به آنها ظلم شده است!
تازه معلوم شد دولت یازدهم دو خزانه داشته، یکی مربوط به یارانه مردم و وام ازدواج و کمک به تولید و اشتغال، که این خزانه از اول خالی بوده و هنوز هم خالی است و مصیبت عظما شمرده می شود، ولی خزانه دیگر برای نجومی خواران از ابتدا پر بوده و هنوز هم پر است! وقتی مردم افزایش سرسام آور قیمت کالاهای اولیه زندگی خودشان را مشاهده می کردند، از رئیس جمهور توقع اقدام عملی داشتند ولی در سخنرانی می دیدند که ایشان با شادمانی به مردم مژده می دهد که تورم تک رقمی و گرانی مهار شد. این همه گرانی افسار گسیخته در اصلی ترین اقلام مورد نیاز مردم چیزی نیست که کسی نتواند ببیند و بفهمد و باز هم خودش را با ارقام و آمار فریب دهد. امروز هم وقتی می پرسند جوان های ما جلوی چشم ما، بیکار در خانه اند، پاسخ می شنوند بر اساس آمار رسمی، کارخانه های تعطیل شده به کار افتاده و جوان ها سر کار رفته اند. وقتی معترض می شوند که گشایشی در زندگی مان پدید نیامد، رئیس جمهور به جای اقدام عملی مؤثر و فوری، با کنایه می گوید عینک بزنید تا گشایش های روزانه را ببینید.
پس از سه سال که موضوع مذاکرات هسته ای در صدر توجه مردم ایران بود و همه از طریق رسانه های رسمی و عمومی کشور ده ها بار انتقادات، گله ها و شکایت های رهبر انقلاب را دیدند و در پایان نیز مشاهده کردند که رهبری قبول برجام را مشروط به رعایت 9 شرط کردند و همه دیدند دولت برخی از آن شروط را عمل نکرد، حالا آقای رئیس جمهور پس از نقض عهد آمریکا و اروپا و ناتوان ماندن برجام در رفع تحریم های بانکی گفت ما هر کاری کردیم قدم به قدم با هماهنگی رهبری بوده است حیرت آور است که یک مسئول عالی رتبه کشور بدون توجه به عکس العمل های مردم و نارضایتی های گسترده آنها و بدون توجه به خطرناک شدن شاخص های اقتصادی و بدون توجه به هشدارهای اقتصاددان های همه جناح های سیاسی و بدون توجه به نارضایتی مراجع تقلید و حتی بدون توجه به گزارش های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که همه می گویند اوضاع اقتصادی بحرانی است، واقعیت را نادیده بگیرد و با درخشان توصیف کردن اوضاع، از عملکرد اقتصادی خود ستایش کند، آیا سخنرانی های بدون پشتوانه، می تواند هواداران مالباخته، بیکار و پشیمان را دوباره برای ادامه یافتن دولت تحرک، به میدان آورد؟
در فرهنگ دینی ما، سخنی که خلاف واقع و مغایر با حقیقت باشد از اعظم گناهان کبیره شمرده شده و وعده خلاف به ویژه از سوی حاکمان به شدت تقبیح شده است. در فرمان حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر که الگویی روشن و زیبا از حکومت اسلامی، و دستوری صریح به حاکمان است، تخلف از وعده، موجب خشم خدا و خشم مردم شمرده شده و با استناد به آیه «کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُون»، خشم عظیم خداوند شامل حال کسی دانسته شده که به مردم وعده می دهد و به وعده خود عمل نمی کند. چه شده رئیس جمهور حتی هشدارهای نزدیک ترین طرفداران دلسوز خود را هم نمی شنود. یکی از ده ها نمونه، هشدارهای بسیار سنگین آقای صادق زیباکلام یکی از جدی ترین طرفداران آقای روحانی است که با مشاهده سستی ها و ضعف های عملکرد دولت و بی توجهی به تذکرات مکرر، به ستوه آمده و سال گذشته صریحا در رسانه ها اعلان کرد: «آقای روحانی و تیم اقتصادی ایشان در برخی از دروس مردود شده اند. آقای روحانی می داند که رکود همچنان باقی است و عملا اقتصاد کشور در باتلاق رکود گیر کرده است و در بخش هایی مانند اشتغال به ویژه اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی عملا بیکاری ادامه یافته است. اگر اعلام کنیم آمار بیکاری به مراتب بیش از آغاز سال است سخن گزافه ای نگفته ایم. در مقابل این هشدار بسیار جدی آقای رئیس جمهور اعلان می کند در اقتصاد به پیروزی رسیدیم، از رکود خارج شدیم و به رشد اقتصادی هشت درصد دست یافتیم.
این سخنان در حالی گفته می شود که مراجع تقلید فریادشان از بیکاری جوانان بلند است، باز هم آقای رئیس جمهور در سخنرانی خود می گویند من از وضعیت اشتغال رضایت دارم! چهار سال فرصت طلایی کشور بر باد رفت ، اینکه علی رغم همه واقعیت ها در جامعه ما رئیس جمهور بگوید روسفیدم که به تمام وعده هایم عمل کردم! این یک پدیده عادی نیست. در مناظره دیروز آقای قالیباف به روحانی گفت: شما قول 4 میلیون شغل به مردم دادید. اما وی گفت : این واقعیت ندارد من چنین قولی را ندادم . بلافاصله خبرگزاریها فایل صوتی وی و منبع این خبرها را منتشر کردند . اما ایشان همچنان در مقام انکار بر آمد و گفت این خبر دروغ است! هواداران آقای رئیس جمهور اگر چه در این چهار سال، مثل دیگر اقشار ملت، خسارات سنگین مادی و معنوی متحمل شده اند، ولی تجربه و درس گرانبهایی آموخته اند که در آینده کشور و در انتخاب های آینده آنها نقش تعیین کننده دارد، همان درسی که حکیم طوس به ما آموخت و فرمود: «بزرگی سراسر به گفتار نیست – دوصد گفته چون نیم کردار نیست».